به گزارش برهان خبر، وقتی کتاب "راه نیرنگ" نوشته ویکتور استروفسکی را مطالعه می کنید واقعا هرگز احساس نمی کنید که شاید یک روز به جز در سیاست و نظامی گری در ورزش هم جاسوسی باشد. ورزشی که باید مظهر پهلوانی و پاکی باشد سر از پلشتی و پلیدی در می آورد و برای "بقا" در زنجیره" قدرت" به "جاسوسی" متوسل می شوند.
آن روزی که چند سال پیش در کمیته ملی المپیک رئیس فدراسیونی را دیدم که بدنبال یافتن ایمیل "توماس باخ" بود تا وزارت ورزش را زیر سوال ببرد واقعا دریافتم که جاسوسی تنها منحصر و مربوط به امور سیاسی نیست و در ورزش هم وجود دارد، آن رئیس فدراسیون نه تنها فدراسیون جهانی را علیه سران ورزشی ایران شورانیده بود بلکه برای تکمیل پروژه جاسوسی خود به oc iروی آورده بود. او را شاید نتوان نخستین فردی دانست که در ورزش ایران "جاسوسی" کرده باشد چونکه نقل است که نخستین فردی که در ورزش ایران جاسوسی کرده "اوفارل" مربی تیم ملی ایران بود که گویند "ارنج تیم ملی را به رقبای بیگانه میداد" او اگر جاسوسی ورزش میکرد هیچ احساسی بنام "منافع ملی" برای کشورمان را نداشت ولی فدراسیونی که چندین سال ورزش ایران را درگیر با فدراسیون جهانی کرده و هرگز منافع ملی را در نظر نگرفت و رسوایی بین المللی بوجود آورده است.
بعضی از روسای فدراسیونها که تعدادشان اندک است برای بقاء خود در پست ریاست فدراسیون مبادرت به چاپلوسی و جاسوسی برای فدراسیون جهانی میکنند. آنها بارها تلاش میکنند تا وزارت ورزش را در نظرگاه بیگانگان به دخالت در ورزش متهم کنند.
فدراسیونهایی که کل بودجه شان از طریق وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک تعیین و پرداخت می شود ولی فقط وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک را برای دریافت پول میخواهند و اگر وزارت ورزش مشورتی به آنها دهد این نظارت را دستاویز و بهانه ای قرار میدهند تا به فدراسیونهای جهانی چنین القا کنند که دولت در ورزش دخالت می کند.
وقتی در المپیک توکیو رؤسای چند فدراسیون جهانی کاسه داغ تر از ُآش شده بودند و در دیدار رئیس کمیته ملی المپیک ایران از بعضی از رؤسای فدراسیون های ایران حتی دفاع غیر منطقی میکردند، صالحی امیری با هوش تر از آن بود که نداند که پشت صحنه این تعریف ها یک جاسوسی برای بقای بیشتر در آن فدراسیون ها بوده است. وقتی اساسنامه فدراسیون فوتبال ایران را مطالعه میکنیم و مفاد مسخره و بند بند مزخرف آن را می بینیم هر خواننده مبتدی مطلع میشود که فیفا هراسی در هر برهه ای که در ایران رخ داده است قطعا یک جاسوسی جانانه در پشت این مافیای فوتبال سوز نهفته است.
سالهاست که فدراسیون فوتبال با "فیفا" هراسی یک هراس وحشتناک در دل وزارت ورزش گذاشته و آن وزیری که "تاج" را بر سر فدراسیون فوتبال گذاشت همواره مورد نفرین فوتبال دوستان است. اصلا جای دوری نرویم اساسنامه فدراسیون فوتبال منتج و مدلول فیفا هراسی است، اساسنامه ای که بقول آقای دکتر دنیا مالی باید ثابت شود که آیا امثال این نوع اساسنامه ها نیازمند تایید فدراسیون جهانی است؟
اصلا اصل بعضی از اساسنامه محدودی از فدراسیونهای ورزشی ما بر حسب چاپلوسی و جاسوسی استوار است. وقتی در بازیهای آسیایی و بازیهای المپیک برخی از رؤسای فدراسیون های خود را میبینم که در مقابل فدراسیون های جهانی چقدر حقیر میشوند و یا بهتر بگویم خود کوچک بینی دارند در دل خود به سبکی مغزشان میخندم که آیا ارزش دارد برای ماندن در پست رئیس فدراسیون چنین خوار و ذلیل شوند؟
یک ابهام و پرسش بزرگ بر این ابهام نهفته است که چرا برخی از روءسای فدراسیونها ایمیل های شخصی خود را برای مکاتبه با فدراسیونهای جهانی اعلام و ارائه می کنند؟
بر دستگاهای نظارتی در وزارت ورزش است که کلیه فدراسیونها را موظف و مکلف نمایند تا ایمل های اختصاصی فدراسیون ملی را جایگزین ایمل های شخصی نمایند تا هم بر آنها نظارت کنند و هم از چاپلوسی و جاسوسی در این مورد جلوگیری نمایند.
سازمان بازرسی کل کشور و دستگاههای نظارتی ارگانهای قانونی هستند که نمی توانند مورد پذیرش و قبول فدراسیونهای جهانی نباشند.
لذا باید با فدراسیون هایی که تشکیلات ورزشی کشور را از فدراسیونهای جهانی و ارگانهای بین المللی می هراسند برخورد جدی شود
اساسنامه برخی از فدراسیونهای ما خصوصاً فدراسیون فوتبال بر این روال استوار است که اگر رئیس فدراسیون یا هیئت استانی بخواهند می توانند مادام العمر در سمت خود ابقاء شوند. اساسنامه فدراسیون فوتبال مبتنی بر مافیاگرائی است و باید در آن تجدید نظر کلی انجام شود و قطعاً با مذاکره با FIFA، "فیفا هراسی" آنان برای همیشه خنثی می شود.