محمد ذوقی - چهارده سال از پرواز عقاب جاودان فوتبال ایران گذشت؛ عقابی که در قفسهای توری ورزشگاهها محصور بود، اما دلش همیشه در آسمان پر میزد.
به گزارش برهان خبر، چهارده سال از پرواز عقاب جاودان فوتبال ایران گذشت؛ عقابی که در قفسهای توری ورزشگاهها محصور بود، اما دلش همیشه در آسمان پر میزد.
گلبرگ مغروری که از بی آبی پژمرد و مرد اما هرگز تن به خواری نداد. مردی که نه فقط بهعنوان یک دروازهبان بیبدیل، بلکه بهعنوان نمادی از شرافت، استقامت و صداقت در حافظه جمعی فوتبالدوستان ایرانی جاودانه شده است. او نه تنها در مستطیل سبز، بلکه در زندگی شخصی و حرفهایاش نیز نشان داد که میتوان راستگو و با عزت زیست، حتی اگر بهایش سنگین باشد. تبعید نانوشته، دوری از نیمکتهایی که حقش بود، و فشارهایی که بر او وارد شد، هرگز قامتش را خم نکرد. ناصر خان، عقابی بود که حتی در قفس هم پرواز را فراموش نکرد.
ناصر حجازی، مردی که روزگار او را تاب نیاورد و تاریخ، به احترامش ایستاده نوشت. مردی تبعید شده از نیمکتهای وطنی، که قصه آوارگیاش را میتوان در رمانی تلخ و پر رمز و راز روایت کرد؛ روایتی که از قاب عکسی آغاز و به هندوستان و بنگلادش ختم شد. باید آن روزهای تلخ را از زبان بانوی صبورش، بهناز شفیعی، شنید تا شاید وسعت درد و عمق غربت آن سفر اجباری را اندکی دریافت.
ناصر حجازی، بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران، دومین گلر قرن آسیا، و یکی از محبوبترین چهرههای تاریخ این سرزمین بود؛ اما افسوس که در زمانهای زیست که قدر ستارهها را نمیدانستند. اگر در جغرافیا و تاریخی دیگر زاده میشد، بیشک سرنوشتی درخشانتر، آنگونه که سزاوارش بود، در انتظارش بود. او نه تنها اسطورهای درون دروازه، که الگویی بیرون از میدان بود؛ مردی ایستاده، آزاده، و بیادعا. یادش همیشه در قلبها زنده است، نه فقط برای استقلالیها، که برای تمام آنان که انسانیت را فراتر از رنگها و نتیجهها میبینند.
روحش شاد و نامش ماندگار.